آیا تا به حال دیدهاید که یک ویدئو، یک جمله یا حتی یک محصول، ناگهان همه جا پخش شود و همه دربارهاش حرف بزنند؟ این اتفاق تصادفی نیست. کتاب «بازاریابی ویروسی» یا «مسری» نوشتهی جونا برگر، پرده از رازهایی برمیدارد که پشت این موجهای فراگیر قرار دارد. برگر با تکیه بر تحقیقات علمی و نمونههای واقعی، شش اصل طلایی را معرفی میکند که باعث میشود یک ایده مثل ویروس منتشر شود و در ذهنها بماند. این کتاب نه فقط برای بازاریابان و صاحبان کسبوکار، بلکه برای هر کسی که میخواهد پیامش شنیده شود، نقشه راهی ساده و عملی ارائه میدهد.
تو این مقاله چکیده ای از نکات کتاب بازاریابی ویروسی (مسری) رو براتون بازگو میکنیم و برای هر مبحث، چند مثال میزنیم تا مطلب، بهتر واستون جا بیفته.
اصل ۱: Social Currency (ارز اجتماعی)
تعریف ساده:
آدمها دوست دارن چیزهایی رو به بقیه بگن که باعث بشه باهوشتر، خاصتر یا جالبتر به نظر برسن. اگه محصول یا محتوای تو باعث بشه کسی حس کنه «من خاصم» یا «من از بقیه جلوترم»، احتمال زیادی داره که اون رو به بقیه معرفی کنه.
چطور اجرا کنیم:
- محصول یا محتوا رو خاص و متفاوت کن.
- قابلیت VIP یا محدودیت عرضه بذار.
- چیزی بده که حس «زودتر از بقیه فهمیدن» بده.
۵ مثال واقعی:
- اپل وقتی آیفون جدید معرفی میکنه، آدمها دوست دارن اولین نفری باشن که تو جمع ازش حرف میزنن.
- کلابهاوس اوایل فقط با دعوتنامه عضوگیری میکرد و همین باعث شد همه کنجکاو شن.
- رستورانهای خاص که غذا رو به شکل عجیب و اینستاگرامی سرو میکنن، مشتریها خودشون تبلیغ میکنن.
- بازی Pokémon Go اولش فقط تو چند کشور فعال بود و مردم خارج از اون کشورها همش پست ویدئوهاشو میذاشتن.
- مغازههای لباس با کالکشن محدود که وقتی تموم بشه دیگه موجود نمیکنن، باعث میشه مشتری سریع خرید کنه و پز بده که «این مدل رو فقط من دارم».
اصل ۲: Triggers (محرکها)
تعریف ساده:
باید محصول یا محتوای تو با چیزهای روزمره گره بخوره که مردم مرتب یادش بیفتن.
چیزهایی که مرتب تو زندگی روزانه میبینیم یا میشنویم میتونن باعث بشن ناخودآگاه محصول یا برند تو یادشون بیاد.
چطور اجرا کنیم:
- محصول رو با یک موقعیت یا رویداد روزمره پیوند بده.
- اسم یا شعار رو طوری انتخاب کن که با اتفاقات رایج در ذهن بمونه.
۵ مثال واقعی:
- KitKat کمپین «KitKat and coffee break» رو ساخت تا هر وقت مردم قهوه میخورن یاد کیتکت بیفتن.
- گوگل با شعار «Just Google it» کاری کرد هر وقت کسی دنبال جواب بود، اسم گوگل به ذهنش بیاد.
- آبمعدنیهای ورزشی که کنار باشگاهها و زمین فوتبال تبلیغ میشن، چون ورزش محرک مصرفه.
- چای گلستان که در تبلیغش «لحظهها را بنوشید» رو تکرار کرد تا هر وقت زمان استراحت میاد، مردم یادش بیفتن.
- تبلیغ اسنپ کنار ایستگاههای اتوبوس که مردم منتظر تاکسی هستن.
اصل ۳: Emotion (احساسات)
تعریف ساده:
چیزی که باعث ایجاد احساس قوی بشه، راحتتر پخش میشه. احساسات مثبت (شادی، هیجان، شگفتی) یا حتی احساسات منفی قوی (عصبانیت، ترس) میتونن باعث وایرال شدن بشن.
چطور اجرا کنیم:
- محتوایی بساز که شگفتی، هیجان یا خنده ایجاد کنه.
- یا داستانی تعریف کن که باعث همدلی یا حتی عصبانیت بشه.
۵ مثال واقعی:
- ویدئوی تبلیغاتی «Real Beauty» داو که باعث اشک و همدلی شد.
- تبلیغ اپل ۱۹۸۴ که حس شورش و آزادی ایجاد کرد.
- ویدئوهای نجات حیوانات که همدلی و اشک میارن.
- کمپین ALS Ice Bucket Challenge که هیجان و سرگرمی رو ترکیب کرد.
- انتشار خبر بیعدالتی که باعث عصبانیت جمعی و انتشار سریع میشه.
اصل ۴: Public (عمومی بودن)
تعریف ساده:
هرچی محصول یا رفتار تو قابل دیدنتر باشه، احتمال کپی شدن و پخش شدنش بیشتره. آدمها از دیگران تقلید میکنن.
چطور اجرا کنیم:
- محصول رو جوری طراحی کن که دیده بشه (نه مخفی).
- نشانههای واضح بذار که دیگران بفهمن فرد از محصول استفاده کرده.
۵ مثال واقعی:
- لوگوی بزرگ نایکی روی کفش که همه ببینن.
- مکبوک اپل که لوگوش برعکس نیست و وقتی لپتاپ بازه بقیه ببینن.
- کمپین Livestrong با مچبند زرد رنگ که همه تو خیابون میدیدن.
- لیوانهای استارباکس که همه دستشون میگیرن.
- مدل مو یا لباس یک سلبریتی که باعث میشه دیگران تقلید کنن.
اصل ۵: Practical Value (ارزش کاربردی)
تعریف ساده:
آدمها دوست دارن چیزهای مفید رو به دیگران منتقل کنن. اگه محصول یا محتوای تو واقعاً به درد بخوره، احتمال اشتراکش بالاست.
چطور اجرا کنیم:
- نکات آموزشی، تخفیفها یا ترفندها بده.
- محتوای «چطور انجام دهیم» بساز.
۵ مثال واقعی:
- ویدئوهای آموزش آشپزی سریع در یوتیوب.
- پست «۱۰ نکته برای کاهش مصرف برق» که شرکت برق منتشر کنه.
- تخفیفهای محدود زمانی که مردم سریع به دوستان میفرستن.
- برنامههای فیتنس که تمرین روزانه رایگان میدن.
- ویدئوهای «ترفندهای آیفون» که مردم به هم میفرستن.
اصل ۶: Stories (داستانسرایی)
تعریف ساده:
آدمها دوست دارن داستان تعریف کنن. اگه محصول یا ایدهات داخل یک داستان جالب باشه، مردم هنگام گفتن داستان، پیام تو رو هم منتقل میکنن.
چطور اجرا کنیم:
- داستانی بساز که قهرمان، مشکل و راهحل داشته باشه.
- محصول رو قهرمان داستان کن.
۵ مثال واقعی:
- کمپین «Share a Coke» کوکاکولا که داستان پیدا کردن اسم خودت روی بطری رو ایجاد کرد.
- تبلیغ نسکافه با داستان دو همسایه که با قهوه دوست شدن.
- برند TOMS Shoes که داستان «با هر خرید، یک جفت کفش به نیازمند میدهیم» رو داشت.
- ویدئوی تبلیغاتی گوگل سرچ که داستان مهاجرت یک دانشجو رو گفت.
- آگهی بیمه که داستان واقعی نجات یک خانواده رو تعریف کرد.
📌 جمعبندی کتاب:
هر وقت میخوای محصول، ایده یا محتوای تو پخش بشه، این سؤالها رو از خودت بپرس:
- آیا برای مردم اعتبار اجتماعی میاره؟ (Social Currency)
- آیا محرک روزمره داره؟ (Triggers)
- آیا احساس قوی ایجاد میکنه؟ (Emotion)
- آیا دیده میشه؟ (Public)
- آیا مفیده؟ (Practical Value)
- آیا توی یک داستان جالب گنجانده شده؟ (Stories)